اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فقر

نویسه گردانی: FQR
فقر. [ ف ُ ] (ع اِ) پهلو و کرانه . ج ، فُقَر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
فقر. [ ف َ ](ع مص ) کندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سوراخ کردن مهره و جز آنرا. (منتهی الارب ). سوراخ کردن برای در رشته کشیدن ...
فقر. [ ف ُ ] (ع اِمص ) فَقْر. درویشی . خلاف غنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) اندوه . ج ، فقور. (منتهی الارب ).
فقر. [ ف ُ ق ُ ](ع ص ، اِ) ج ِ فقیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
فقر. [ ف َ ق ِ ] (ع ص ) شکسته استخوان پشت . (منتهی الارب ). || (اِ) گودی که برای کاشتن خرمابن کنده شود. (از معجم البلدان ).
فقر. [ ف ِ ق َ ] (ع اِ) ج ِ فقرة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فقرة شود.
فقر. [ ف ُ ق َ ](ع اِ) ج ِ فُقر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: دوژیس (اوستایی: دوچیثرَ) داید dãyd (سنسکریت: داریدرْیَ) دورْگ durg (سنسکریت: دورگَتی) هِژار (کردی)
فقر فرهنگی. ( فقر + فرهنگ + ی، یاءِ نسبت) کمبود در فرهنگ (چه در سطح شخصی و چه در سطح اجتماعی)، کمبود در تعلیم و تربیت، فقر در بزرگی و سنجیدگی، فقر در ...
فغر. [ ف َ ] (ع اِ) گل چون بشکفد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (مص ) دهان گشادن . (منتهی الارب ). دهان باز کردن و باز شدن . (تاج ال...
فغر. [ ف ُ غ َ ] (ع اِ) ج ِ فُغْرَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فُغْرَة شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.