اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فندق شکن

نویسه گردانی: FNDQ ŠKN
فندق شکن . [ ف َ دُ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) آلتی که بدان پوست فندق شکسته و مغز بیرون آورند. (یادداشت مؤلف ). || آنکه بوسه بر زیبایان زند. نعت فاعلی مرخم از فندق شکستن به معنی بوسه زدن :
ما به بوسه بر لب ساقی شده فندق شکن
او فغان زآن پسته ٔ شکّرفشان انگیخته .

خاقانی .


|| نیز به معنی خود بوسه است :
من کیم کز شکر و پسته ٔ تو
بوس فندق شکنت نارم جست .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.