فنک پوش . [ ف َ ن َ ] (نف مرکب ) آنکه جامه از پوست فنک به تن دارد. فنک پوشنده . فنک پوشیده
: چو درویشی ، به درویشان نظر به کن که جرم خود
به عوری کرد عوران را فنک پوش زمستانی .
خاقانی .
صبح فنک پوش را ابر زره در قبا
برده کلاه زرش قندز شب را ز تاب .
خاقانی .
هند و خزرش دو حلقه در گوش
آن قندزدار و این فنک پوش .
خاقانی (تحفةالعراقین ).