اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فنک داشتن

نویسه گردانی: FNK DʼŠTN
فنک داشتن . [ ف َ ن َ ت َ ] (مص مرکب ) فنک به تن داشتن . فنک پوشیدن . فنک پوش بودن :
چون شد هوا سنجاب گون گیتی فنک دارد کنون
در طارم آتش کن فزون ، روباه خزران بین در او.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.