اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فوت

نویسه گردانی: FWT
فوت . (اِ صوت ) هوائی که از میان دو لب گردکرده بیرون کنند برای تیز کردن آتش یاکشتن چراغ و شمع و یا خنک کردن طعام یا نوشابه ای گرم . (یادداشت مؤلف ). پف . دم . فوب . (یادداشت دیگر).
- فوت آب بودن ؛ در تداول ، تماماً یاد گرفتن . از بر بودن . (یادداشت مؤلف ).
- فوت کاسه گری ؛ آخرین فن پنهان و مستور صنعتی یا کاری . (یادداشت مؤلف ). فوت وفن . فوت وفن کاسه گری . رجوع به این دو ترکیب شود.
- فوت کردن ؛ پف کردن . از دهان بیرون کردن دَم برای تیز کردن آتش و خاموش کردن چراغ و جز آن . (یادداشت مؤلف ).
- فوت وفن ؛ دقایق و ریزه کاریهای هر فن و کار. (فرهنگ فارسی معین ).
- فوت وفن کاسه گری ؛ رموز کاسه گری . (فرهنگ فارسی معین ).
- || دقایق کاری . ریزه کاریهای امری . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ترکیب فوت کاسه گری شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
فوط. (اِخ ) پسر سوم حام . (قاموس کتاب مقدس ).
فوط. (اِخ ) اسم مملکتی است که پسر حام در آنجا روزگار به سر برد. (قاموس کتاب مقدس ). نیز منظور قومی است که از نسل فوط پیدا شدند. (از حاشیه ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.