اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فیروزه گون

نویسه گردانی: FYRWZH GWN
فیروزه گون . [ زَ / زِ ] (ص مرکب ) پیروزه گون . (فرهنگ فارسی معین ). به رنگ پیروزه . پیروزه رنگ . پیروزه فام :
در این فیروزه گون طارم مجوی آرام و آسایش
که نارامد همی روز و شب و ناساید این طارم .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.