قابیل . (اِخ ) فرزند آدم و حوا و برادر هابیل است . در داستانهای دینی آمده است که هر نوبت حوا حامله میشد خداوند یک پسر و یک دختر به او کرامت میکرد و آدم به فرمان خدا دختر بطنی را با پسر بطن دیگر به ازدواج درمی آورد. چون قابیل با توأم خود اقلیما متولد شد و پس از وی هابیل با لبودا بدنیا آمدند و همه بحد بلوغ رسیدند، آدم اقلیما را نامزد هابیل کرد و لبودا را به زوجیت قابیل منسوب گردانید. قابیل از قبول این امر سرپیچی کرده گفت من هرگز در مفارقت خواهر همزاد خود اقلیما که در حسن و جمال یگانه و بی مثال است از پای ننشینم . و سرانجام آدم قابیل و هابیل را گفت که قربان کنند و قربانی هریک قبول افتد اقلیما او را باشد. قربانی قابیل مورد قبول واقعنگردید و این امر خشم او را بیش از پیش برانگیخت . وهابیل را به کشتن تهدید کرد. هابیل گفت خداوند قربانی را از پرهیزکاران می پذیرد و اگر تو به آهنگ کشتن من دست بکار شوی من دست نگاه میدارم زیرا از خدا میترسم و قابیل همچنان در کمین هابیل بود تا آنکه او رابر سر کوهی خفته یافت سنگی برگرفت و او را با ضربه ٔسنگ از پای درآورد. سپس جنازه ٔ او را برداشته حیران و سرگردان به این طرف و آن طرف میکشاند و نمیدانست که با آن چه کند. ناگاه دو کلاغ پیش چشم او به نزاع مشغول شدند یکی از آن دو دیگری را کشت و با منقار خویش زمین را گود کرد و لاشه ٔ کلاغ مرده را زیر خاک پنهان ساخت . قابیل از مشاهده این صورت درسی فراگرفت و به دفن برادر پرداخت . (از تاریخ حبیب السیر ص
21 و
23). اول زاده ٔ آدم و حوا بود که والدینش گمان بردند او همان مخلص و منجی موعود است لکن زعم ایشان برخلاف واقعشده بر برادر خود هابیل رشک برد و او را به قتل رسانید. بدین لحاظ خداوند او را از درگاه لطف و مرحمت خود و از وطن و خانواده اش راند. (قاموس کتاب مقدس ). ورجوع به تاریخ گزیده ص
23،
24 و
65 شود
: ز ناسک به منسک درآری سپاه
ز هابیل یابی به قابیل راه .
نظامی .
لطف او عاقل کند مر پیل را
قهر او احمق کند قابیل را.
(مثنوی ).