اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قار

نویسه گردانی: QAR
قار. (ع اِ) ۞ قیر. (برهان ) (قاموس ). قیر که بر کشتی و جز آن مالند. (آنندراج ). زفت . زفت رومی :
بکشتند از ایشان ده و دو هزار
همی دود و آتش برآمد چو قار.

فردوسی .


به دیده چو قار و به رخ چون بهار
چو می خورده و چشم او پرخمار.

فردوسی .


چو خورشید سر برزد از کوهسار
بگسترد یاقوت بر پشت قار.

فردوسی .


وندر شکمش [ سیب ] خُردک خُردک دو سه گنبد
زنگی بچه ای خفته به هریک در چون قار.

منوچهری .


چون به در خانه ٔ زنگی شوی
روی چو گلنارت چون قار کن .

ناصرخسرو.


نه مکان است سخن را سر بی مغزش
نه مقر است خرد را دل چون قارش .

ناصرخسرو.


چون قار سیه نیست دل ما و پر از گرد
گر چه دل چون قار تو پر گرد و غبار است .

ناصرخسرو.


چو دریاست این گنبد نیلگون
زمین چون جزیره میان اندرون
شب و روز بر وی چو دو موج بار
یکی موج از او زر و دیگر چو قار.

اسدی .


قار به فارسی مشهور به قیر است و آن از زمین با آب گرم از چشمه ها میجوشد. سیاه مایل به سرخی و اصل آن بعضی صلب و برخی سیال میباشد و با قدری خاک نیز طبخ میدهند تا توان بر کشتی و امثال آن اندود. و قوتش تا سی سال باقی است . در سیم گرم و خشک ودر افعال قریب بقفر و منضج دمل و محلل اخلاط غلیظه ولزجه ٔ سینه و دماغ و مانع تغییر آب و طعام و فساد وبائی هوا و معین هضم ، و جهت معده و جگر و سپرز نافع و خائیدن او جهت رفع رطوبات و ثقل زبان و فساد لثه وضرس که بیحسی دندان میباشد مفید و ظرف به قیر اندوده مدتی مدید آب را مانع تغییر است و آشامیدن آب از آن ظرف مصلح غلظه ٔ آب و رافع طاعون ، و شرابی که در خم قیر اندوده ترتیب دهند گرمتر و سریع الخروجتر از بدن است ، و خمار او کمتر میباشد. و اکثار خوردن قیر مورث قرحه ٔ مثانه و مصلحش صمغ عربی و لعابها و قدر شربتش تا یک درهم و بدلش قفر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
دروازه غار ۱ زبان مقالهبحث خواندنویرایشنمایش تاریخچه ابزارها از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد دروازه غار، از دروازه‌های نابودشدهٔ تهران دروازه غار نام یکی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
غارخسرو دوم . [ رِ خ ُ رَ / رُ وِ دُوْ وُ ] (اِخ ) در کتاب ایران در زمان ساسانیان تألیف پروفسور کریستن سن ترجمه ٔ رشید یاسمی آمده است : در کن...
غار کَلْماکَره غار است با اهمیت تاریخی بسیار در استان لرستان در غرب ایران. این غار در شهرستان پلدختر در جنوب استان لرستان واقع شده‌است [۱].در غار کلم...
غار کَلْماکَره یک غار با اهمیت تاریخی در استان لرستان در غرب ایران است. این غار در شهرستان پلدختر در جنوب استان لرستان واقع شده‌است [۱].در غار کلماکره...
غارقلعه‌کرد غارقلعه‌کرد غارقارقان ( ترکی : کردقیسی قارقان‌قیسی ) یک غار و محوطه باستانی در ایران است که در روستایی قلعه دهستان حصارولیعصر از توابع شهر...
غار هامپوئیل (غار کبوتر) واقع در روستای تازه کند سفلی مراغه غار منحصر به فرد وفوق العاده زیبا ودر عین حال مخوف و وحشتناک هامپوئیل که نه تنها در ...
غار هامپوییل یا غار کبوتر واقع در روستای تازه کند سفلی مراغه غار منحصر به فرد وفوق العاده زیبا ودر عین حال مخوف و وحشتناک هامپوییل که نه تنها در ای...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.