قاضی
نویسه گردانی:
QAḌY
قاضی . (اِخ ) دهی است از دهستان گیفان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. در 75هزارگزی شمال بجنورد و 2هزارگزی خاور شوسه ٔ عمومی بجنورد به حصارچه . موقع جغرافیائی آن کوهستانی و سردسیر است . 80 تن سکنه دارد.آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل مردم زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۲ ثانیه
قاضی مجدالدین . [ م َ دُدْ دی ] (اِخ ) زبده ٔ امجاد و قدوه ٔ زهاد بوده گویند در حالت احتضار این رباعی را گفته و جان سپرده است :تعلیم حیاتم ...
قاضی نورالدین . [ رُدْ دی ] (اِخ ) محمد (مولانا...) ولد مولانا نظام الدین عبدالقادر طبسی است . وی در علوم شرعی و نوشتن سلوک و سجلات و تمسکات...
قاضی اسفراینی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به اسفراینی قاضی شود.
قاضی ابوالفضل . [ اَبُل ْ ف َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن عیسی بغدادی . وی نزدشیخ ابوحامد فقه آموخت و از گروه بسیاری حدیث شنید و در مصر مسکن گز...
قاضی ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) هبة اﷲبن محمدبن هبة اﷲ. فقیهی است عابد و زاهد که پس از وفات پدر به قضاء حلب و نواحی منصوب و به سا...
قاضی ابوحنیفه . [ اَ ح َ ف َ ](اِخ ) نعمان بن محمد. رجوع به ابوحنیفه نعمان شود.
قاضی ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) رجوع به ابوالحسن قاضی شود.
قاضی ابوالطیب . [ اَ بُطْ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) طاهربن عبداﷲ. رجوع به ابوالطیب طاهر شود.
قاضی ابوالفرج . [ اَ ف َ رَ ] (اِخ ) رجوع به قاضی نهروانی معافی شود.
قاضی احمد لاغر. [ اَ م َ دِ غ َ ] (اِخ ) رجوع به قاضی لاغر شود.