قاضی
نویسه گردانی:
QAḌY
قاضی . (اِخ ) دهی است از دهستان گرمخان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد در 14هزارگزی خاوری بجنورد و 12هزارگزی جنوب شوسه ٔ بجنورد به قوچان . در جلگه واقع و هوای آن معتدل است . 106 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و بن شن و تریاک و شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
قاضی قمی .[ ی ِ ق ُم ْ می ] (اِخ ) رجوع به قاضی سعید قمی شود.
قاضی عضد. [ ع َ ض ُ ] (اِخ ) (عضدالدین ایجی ) عبدالرحمان بن احمدبن عبدالغفار. امام علامه ٔ محقق مدقق شیرازی شافعی . وی به سال 700 یا 701 هَ ...
قاضی فضل . [ ف َ ] (اِخ ) یا فضیل . رجوع به قاضی جمالی بکری شود.
قاضی فلک . [ ی ِ ف َ ل َ ] (اِخ ) کنایه از ستاره ٔ مشتری است . (برهان ). رجوع به قاضی چرخ شود.
قاضی علی . [ ع َ ] (اِخ ) یکی از بزرگان و امیران عهد سلطان حسین بن سلطان اویس است . (حبیب السیر چ قدیم جزء اول از ج 3 ص 82 و 83 و 84).
قاضی علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل . رجوع به قاضی سخاوی شود.
قاضی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین ، مکنی به ابوالفرج اصفهانی . رجوع به ابوالفرج علی بن حسین شود.
قاضی علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن زید. رجوع به قاضی بیهقی علی شود.
قاضی علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز. رجوع به قاضی جرجانی شود.
قاضی علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن عثمان . رجوع به قاضی ماردینی شود.