قاضی
نویسه گردانی:
QAḌY
قاضی . (اِخ ) حسن بن محمدبن محمد. رجوع به قاضی چلپی حسن شود.
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۹ ثانیه
ریش قاضی . [ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لته ای که بر شیشه و یا کدوی شراب بندند تا شراب صاف و درپیاله ریخته شود. (ناظم الاطباء) (از بره...
صاعد قاضی . [ ع ِ دِ ] (اِخ ) رجوع به صاعدبن محمد، ابوالعلاء شود.
حسن قاضی . [ ح َ س َ ] (اِخ ) رجوع به حسن اختیارالدین شود.
علی قاضی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) وی از مقربان امیرحسن بیک بود و در سال 874 هَ . ق . به رسم رسالت از جانب امیرحسن بیک به نزد ابوالغازی سلطان ...
علی قاضی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (شیخ ...) وی از قضات بود و در ربیعالاَّخر سال 776 هَ . ق . که سلطان اویس در بستر بیماری بوداو و ارکان دولت بر ...
قاضی آباد. (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان . در 12هزارگزی جنوب زنجان واقع و موقع جغرافیائی آن کوهستانی و سردسیر است...
قاضی آباد. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان فندرسک بخش رامیان شهرستان گرگان . 50 نفر سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
قاضی آباد. (اِخ ) دهی است ازدهستان منکور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. در 49هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 3500گزی شمال باختری شوسه ٔ مهاباد به ...
قاضی آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. در هفت هزارگزی باختر مهاباد و چهارهزارگزی باختر شوسه ٔ مهاباد به سرد...
قاضی آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان پیر تاج شهرستان بیجار. در 28000گزی جنوب خاوری بیجار و 8000گزی شمال خاوری شوسه ٔ بیجار به همدان واقع و...