اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قاضی القضاة

نویسه گردانی: QAḌY ʼLQḌA
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن یعقوب بن محمدبن ابراهیم بن عمربن بکر صدیقی شافعی فیروزآبادی ، مکنی به ابوطاهر و ملقب به مجدالدین شیرازی . عالمی است فاضل و متبحر از مشاهیر علمای لغت . رجوع به فیروزآبادی و کشف الظنون و روضات ص 746 و لغات تاریخیة و جغرافیه ج 6 ص 185 و قاموس الاعلام ج 5 ص 3460 و هدیة الاحباب ص 213 و ریحانة الادب ج 3 ص 238 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
قـاضی القضاة به معنی داورداوران، سرداوران، قاضی­قاضیان است. برخی قاضی را تازی شدۀ موبدموبدان می­دانند. زیرا موبد، قاضی زرتشتی بوده است (دهخدا؛ مصاحب، ...
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن علی بن حسین یا محمدبن حسین بن عاملی ، مشهور به حرعاملی . رجوع به حر عاملی و محمد شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن خلیل ، مشهور به ابن خوبی . رجوع به ابن خوبی قاضی شهاب الدین شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم ، معروف بن ابن جماعة. رجوع به ابن جماعة بدرالدین شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) قاسم بن علی بن حسین هاشمی زینبی . رجوع به قاسم زینبی شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ] (اِخ ) علی بن عبدالکافی . رجوع به قاضی سبکی شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن نعمان . رجوع به قاضی ابن حیون شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبداﷲبن عبدالرحمان ،مکنی به ابن عقیل . رجوع به ابن عقیل ابومحمد شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبدالقادربن ابوالقاسم ، ملقب به محیی الدین . از اکابر علمای عامه که به سال 889 هَ . ق . وفات یافت . (روضات ...
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن محمد، مکنی به ابن جماعة. رجوع به جماعة ابوعمر شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.