قاضی باقلانی
نویسه گردانی:
QAḌY BAQLANY
قاضی باقلانی . [ ق ِ ] (اِخ ) محمدبن طیب بن محمدبن جعفربن قاسم که زادگاهش بصره و مسکنش بغدادو مذهبش اشعری است . از اکابر متکلمان عهد عضدالدوله ٔ دیلمی است که وحید عصر خود و تابع طریقت ابوالحسن اشعری و طرفدار و حامی آن طریقه بوده و به جدل و مناظره معروف شده و ریاست علمی عهد خود بدو منتهی گشته است . تألیفاتی دارد. او راست : 1- اعجازالقرآن . 2- الانتصار. 3- کشف اسرار الباطنیه . 4- ملل و نحل . 5- هدایة المسترشدین . کتاب اعجاز القرآن به سال 1315 هَ .ق . در مصر چاپ شده است . وی در روز شنبه ٔ 23 ذی القعده سال 403 هَ . ق . در 65سالگی در بغداد وفات یافت . گاهی او را ابن الباقلانی نیز گویند. در مجالس المؤمنین آمده که یکی از گمراهانی که در دست شیخ مفید عاجزو مبهوت بودند قاضی ابوبکر باقلانی است . وی روزی در مناظره ٔ شیخ مغلوب و مانند مرغی رمیده از شاخی به شاخی میپرید و مانند غریقی به جان رسیده از حشیشی به حشیشی چنگ میزد. چون شیخ راه او را بست و وسائل او رادرهم شکست باقلانی خواست که برای خوش آمد شیخ حرفی بگوید که موجب تسکین گردد و در نظر حاضران بیشتر شرمنده اش نگرداند. روی این اصل به قدرت و توانائی علمی شیخ اقرار آورد و گفت الک َ فی کل قدر مغرفة؟ یعنی آیا ترا در هر دیگی کفگیری هست کنایه از آنکه او را در هر علمی بهره ای و در هر دانش نصیبی است . شیخ جواب گفت : نعم ما تمثلت بادوات ابیک ؛ یعنی خوب کردی که به دیک و کفگیر که ابزار باقلاپزی پدر تست مثل آوردی . باقلانی ملزم شد و حاضران بر وی خندیدند. اما لفظ باقلانی منسوب به باقلا و خرید و فروش آن است . پدر قاضی باقلافروش بوده و خودش را نیز به لقب پدر ملقب میداشتند و زیادی نون از باب نسبتی است شاذ مانند صنعانی و به هرانی در نسبت به صنعا و به هراء است . (هدیة الاحباب ص 102) (ابن خلکان ج 2 ص 256) (روضات ص 716) (لغات تاریخیة و جغرافیة ترکی ج 2 ص 37) (آداب اللغة العربیه ج 2 ص 331) (تاریخ بغداد ج 5 ص 379) (ریحانة الادب ج 1 ص 137).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.