قافله گاه . [ ف ِ ل َ
/ ل ِ ] (اِ مرکب ) جای فرودآمدن قافله . || کنایه از دنیا که جای آمدن و رفتن است
: پست منشین که ترا روزی ز این قافله گاه
گرچه دیر است همان آخر برباید خاست .
ناصرخسرو.
از بس دل مردم به رهت چشم براه است
در کوی تو هر نقش قدم قافله گاه است .
محمدعلی جامع (از آنندراج ).
در چشم ترم لخت جگر بار گشوده است
هرجا که سرچشمه بود قافله گاه است .
ابوطالب کلیم (از آنندراج ).