اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قافله گاه

نویسه گردانی: QAFLH GAH
قافله گاه . [ ف ِ ل َ/ ل ِ ] (اِ مرکب ) جای فرودآمدن قافله . || کنایه از دنیا که جای آمدن و رفتن است :
پست منشین که ترا روزی ز این قافله گاه
گرچه دیر است همان آخر برباید خاست .

ناصرخسرو.


از بس دل مردم به رهت چشم براه است
در کوی تو هر نقش قدم قافله گاه است .

محمدعلی جامع (از آنندراج ).


در چشم ترم لخت جگر بار گشوده است
هرجا که سرچشمه بود قافله گاه است .

ابوطالب کلیم (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.