اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قال و قیل

نویسه گردانی: QAL W QYL
قال و قیل . [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) گفتگو. (مهذب الاسماء). هیاهو. سر و صدا : اگر میخواهد که از اینهمه قال و قیل برهد و طمع جهانیان از ولایت وی بریده گردد چرا بنام سلطان خطبه نکند. (تاریخ بیهقی ).
شاها مرا به اسبی موعود کرده بودی
در قال پادشاهان قیلی مگر نباشد.

ساوجی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
قیل وقال . [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قال و قیل . گفت و شنید. مباحثه . (انجمن آرای ناصری ) : از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت یک چند نیز ...
بی قیل و قال . [ ل ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + قیل + و + قال ) بی بحث و گفتگو. بی جر و بحث . بی داد و فریاد : ای لقای تو جواب هر سؤال مشکل از...
قیل و قال کردن . [ ل ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) کنایه از بحث و مباحثه و گفتگو کردن . (برهان ) (ناظم الاطباء). || داد و فریاد کردن . (فرهنگ فارسی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.