قال و قیل . [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) گفتگو. (مهذب الاسماء). هیاهو. سر و صدا
: اگر میخواهد که از اینهمه قال و قیل برهد و طمع جهانیان از ولایت وی بریده گردد چرا بنام سلطان خطبه نکند. (تاریخ بیهقی ).
شاها مرا به اسبی موعود کرده بودی
در قال پادشاهان قیلی مگر نباشد.
ساوجی .