اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قبض جان

نویسه گردانی: QBḌ JAN
قبض جان . [ ق َ ض ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گرفتن روح . گرفتن جان :
همی فرست به تسلیم و قبض جان ملکی
که از سلامت ایمان بود بشیر مرا.

سوزنی .


- قبض کردن جان ؛ گرفتن جان :
از پی تهذیب ملک قبض کنی جان خصم
کز پی تریاک نوش نفع کند زهرمار.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.