اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قبول

نویسه گردانی: QBWL
قبول . [ ق َ ] (ع مص ) پذیرفتن . || دلو را از ساقی گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ) پذیرائی . (منتهی الارب ). || (اِ) مام ناف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || باد صبا از آن جهت که ضد دبور است . یا آن که مقابل در کعبه شرفهااﷲ میوزد. یا آن که مقبول طبایع و نفوس است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) در فارسی اکثر به معنی مقبول آید و با لفظ افتادن و کردن استعمال نمایند. (آنندراج ) :
ای کز کمال حسن تو حیران شده عقول
در سینه ها عزیزی و در دیده ها قبول .

میرحسن دهلوی (از آنندراج ).


نیست غیر از ناقبولی سازگار راستان
میخورم خون همچو تیر از دل پسندیهای خویش .

ملا مفیدبلخی (از آنندراج ).


|| زیبا. خوب . || (اِمص ) خوبی . (منتهی الارب ). || جمال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) هیأت و لباس .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
خرقه قبول کردن . [ خ ِ ق َ / ق ِق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جانشین مرشد شدن : چندان بمان که خرقه ٔ ازرق کند قبول بخت جوانت از فلک پیر ژنده پوش...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.