قبیله
نویسه گردانی:
QBYLH
قبیله . [ ق َ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) گروه از فرزندان یک پدر. (منتهی الارب ). گروهی مردم از یک پدر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). جماعتی را گویند که از یک پدر باشند. (برهان ). || پاره ای از کله ٔ سر فراهم آمده با پاره ٔ دیگر. ج ، قبایل . || دوال لگام . || سنگ بزرگ سر چاه . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
قبیله: گروه اجتماعی یا تقسیم بندی بدوی جمعیتی در یک سرزمین که خود برگزیده اند بر اساس خانواده یا خویشاوندی به گونه ای که همه از یک پدر باشند و دارای م...
هم قبیله . [ هََ ق َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) دوتن که از افراد یک قبیله باشند. (یادداشت مؤلف ).
آلبوم قبیلهٔ لیلی با صدا و آهنگسازی مهرپویا در سال ۱۳۵۵ توسط شرکت کاسپین منتشر شد، دارای ۱۰ ترانه است. مهرپویا با ساخت و اجرای ترانهٔ قبیلهٔ لیلی در ا...
قبیلة. [ ق َ ل َ ] (اِخ ) نام اسب حُصَین بن مرداس . (منتهی الارب ).