قتب
نویسه گردانی:
QTB
قتب . [ ق ِ ] (ع اِ) روده . || ساز و ساخت آبکش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هرچه گرد باشد از شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خوی گیر که زیر پالان بر پشت ستور نهند. || خوی گیر خرد بقدر کوهان شتر. || پالان . || پالان خرد. ج ، اقتاب . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن علی . رجوع به قطب الدین لاهیجی شود.
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن محمد. رجوع به قطب الدین رازی شود.
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) محمد تکش خان بن الب ارسلان بن اتشتربن محمد بوشتکین . بعد از پدر پادشاهی بدو تعلق گرفت . میان او و سلاطین غو...
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) محمد حسینی . رجوع به قطب الدین شیرازی (محمد...) شود.
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) محمد خوارزمشاه . رجوع به محمد خوارزمشاه شود.
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) محمد خوافی . رجوع به مجد خوافی شود.
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) محمودبن مسعود. رجوع به قطب الدین شیرازی (محمود...) شود.
قطب الدین . [ ق ُبُدْ دی ] (اِخ ) محمودشاه . رجوع به محمودشاه شود.
قطب الدین . [ ق ُ بُدْدی ] (اِخ ) محمودشاه یزدی . رجوع به شاه یزدی شود.
قلعه قطب . [ ق َ ع َ ق ُ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول ، واقع در 5هزارگزی شمال خاوری اندیمشک و کنار راه خاوری...