قد
نویسه گردانی:
QD
قد. [ق َ ] (ع حرف ) و این مختص است به فعل متصرف خبری مثبت و مجرد از جازم و ناصب و حرف تنفیس و دارای شش معنی است : 1 - توقع، چون قد یقدم الغائب و این برای کسی گفته میشود که در انتظار قدوم غائب است . 2 - تقریب ماضی به حال ، چون قد قام زید. 3 - تحقیق ، چون قد افلح من زکیها. 4 - نفی ، چون قد کنت فی خبر فتعرفه بنصب تعرف . 5 - تقلیل ، چون قد یصدق الکذوب . 6 - تکثیر، چون قد اترک القرن مصفراً انامله . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خوش قد و قامت . [ خوَش ْ / خُش ْ ق َدْ دُ / ق َ دُ م َ ] (ص مرکب )خوش قامت . بلندبالا. متناسب القامه . خوش قد و قواره .
خوش قدو قواره . [ خوَش ْ / خُش ْ ق َدْ دُ / ق َ دُ ق َ رِ / رَ ] (ص مرکب ) خوش قد. خوش قامت . متناسب القامه .
جامه بر قد دوختن . [ م َ / م ِ ب َق َ ت َ ] (مص مرکب ) جامه به اندازه ٔ قامت کسی دوختن ،مجازاً، آفریدن . پدید آوردن . خلق کردن : عاجز ز ثناش ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
جامه بر قد تنگ آمدن . [ م َ / م ِ ب َ ق َ ت َ م َ دَ ] (مص مرکب ) از خشم و غضب ب-رآماسیدن . (ناظم الاطباء).
غد. [ غ َ ] (ع اِ، ق ) فردا، اصله غدو، حذفت الواو بلاعوض ، و قد جاء علی الاصل ، نسبت بدان ، غدی و غَدَوی . (منتهی الارب ). و النسبة الیه غدی ...
غد. [ غ ُدد ] (ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ٔ غدی است .
غد. [ غ َدد ] (ع مص ) غد البعیر؛ طاعون زده گردیدن شتر. (منتهی الارب ) ۞ . غد البعیر و غد علی المجهول غداً: اصابه الغدد، و غد البعیر: صار ذاغدة...
غداة غد. [ غ َ ت َ غ َ ] (ع ق مرکب ) فردا بامداد. (مهذب الاسماء). پگاه فردا. (از ناظم الاطباء).