قدامة
نویسه گردانی:
QDʼM
قدامة. [ ق ُ م َ ] (اِخ ) ابن مالک از صحابیان است .
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
قدامة. [ ق َ م َ ] (ع مص ) دیرینه گشتن . (منتهی الارب )(آنندراج ) || (اِمص ) کهنگی . (آنندراج ).
قدامة. [ ق ُ م َ ] (اِخ ) ابن جرم بن زبان از قضاعه از قحطان و جد جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 791).
قدامة. [ ق ُ م َ ] (اِخ ) ابن جعفر مکنی به ابوالفرج کاتب بغدادی به گفته ٔ یاقوت نصرانی بود و به دست المکتفی باﷲ اسلام آورد. وی یکی از ف...
قدامة. [ ق َ م َ] (اِخ ) ابن حنظله از صحابیان است . (منتهی الارب ).
قدامة. [ ق ُ م َ] (اِخ ) ابن عبداﷲ از صحابیان است . (منتهی الارب ).
قدامة. [ ق ُ م َ ] (اِخ ) ابن مظعون بن حبیب جمحی قرشی از صحابیان است که در جنگهای بدر واحد و خندق و سایر مشاهد با رسول خدا (ص ) بوده و در ...
قدامة. [ ق ُ م َ] (اِخ ) ابن ملحان از صحابیان است . (منتهی الارب ).
فضل بن قدامة. [ ف َ ل ِ ن ِ ق ُ م َ ] (اِخ ) ابوالنجم فضل بن قدامة العجلی . از اکابر رجزگویان شعر عرب و معاصر عبدالملک بن مروان بود و در مجالس ...
ابن قدامه . [ اِ ن ُ ق ُ م َ ] (اِخ ) رجوع به ابوجعفربن قدامه شود.
ابن قدامه .[ اِ ن ُ ق ُ م َ ] (اِخ ) رجوع به قدامةبن جعفر شود.