اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قدم بر سر چیزی نهادن

نویسه گردانی: QDM BR SR CYZY NHADN
قدم بر سر چیزی نهادن . [ ق َ دَ ب َ س َ رِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) قدم بر سر چیزی زدن . قدم بر سر چیزی کشیدن . کنایه از پامال کردن . (آنندراج ) :
سهم تو نهاده است قدم بر سر چیپال
عز تو فکنده است فزع در دل فغفور.

معزی (از آنندراج ).


بدان زهره دستت زدم در رکاب
که خود رانیاوردم اندر حساب
کشیدم قلم بر سر نام خویش
نهادم قدم برسر گام خویش .

سعدی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.