قراب
نویسه گردانی:
QRʼB
قراب . [ ق ِ ] (اِخ ) ابن مالک بن عوف نصری امیرالامراء مشرکان حُنَین بود و هم درآن جنگ مسلمان شد. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 242).
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۹ ثانیه
قراب . [ ق ِ ] (ع مص ) مقاربة. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || گام نزدیک گذاشتن . || پای برداشتن جهت گائیدن . (منتهی الارب ). || (اِ) ...
قراب . [ ق َ ] (ع اِ) نزدیک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گویند: افعل ذلک بقراب ؛ ای بقرب . (منتهی الارب )؛ یعنی بزودی بکن این را. (ناظم...
قراب . [ ق ُ ] (اِخ ) کوهی است به یمن . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
قراب . [ ق َرْ را ] (اِخ ) لقب ابوعلی محمدبن محمد هروی مقری است . (منتهی الارب ).
قراب . [ ق َرْ را ] (اِخ ) لقب گروهی از محدثان است . (منتهی الارب ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قراب الشی ٔ. [ ق ُ بُش ْ ش َی ْءْ ] (ع اِ مرکب ) هرچه قریب مرتبه ٔآن باشد. (منتهی الارب ). هرچه نزدیک و قریب به مرتبه ٔ آن چیز باشد. (ناظم ...
قراب المؤمن . [ ق ُبُل ْ م ُءْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) دانائی و دریافت وی . (منتهی الارب ). دانائی و دریافت مؤمن . (ناظم الاطباء). در حدیث است : ...
غراب . [ غ ُ ] (ع اِ) ۞ زاغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نصاب الصبیان ) (بحر الجواهر) (غیاث اللغات ) (مقدمةالادب ). ج ، اَغرُب ، اَغرِبة، غِربان...
غراب . [ غ ُ ] (اِخ ) نام مردی ، غیره النبی (ص ) و جعل اسمه مسلماً و هو مسلم القرشی . (منتهی الارب ). || لقب احمدبن محمد اصفهانی . || نام ...