قراص
نویسه گردانی:
QRʼṢ
قراص . [ ق ِ ] (اِ) رستنی باشد که آن را بابونه گویند و به عربی اقحوان خوانند و در کنزاللغات بهمین معنی به ضم اول و تشدید ثانی نوشته شده است . || گل بابونه . (ناظم الاطباء). || گیاهی تر بهاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گیاهی بهاری . (ناظم الاطباء). || ورس و اسپرک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یکی آن قراصة است . (از اقرب الموارد). و رجوع به قراصة شود. || (ص ) احمر قراص ؛ سخت سرخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
غراس . [ غ ِ ] (ع اِ) وقت نهال نشاندن . وقت نشاندن درخت . || نهال نشانده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) قلمه کردن . قلمه زدن . خوا...
غراس . [ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ غریسة. (منتهی الارب ). ج ِ غریسه و غرائس و غِراس است و جمع اخیر نادر است . (از اقرب الموارد). جج ، غراسات : اکثر غراس...
غراس . [ غ َرْ را ] (ع ص ) غرس کننده . کشت کار. (دزی ).
آل قراس . [ ق َ / ق ُ ] (اِخ ) (قرس سرما باشد) نام کوههائی بناحیه ٔ شراه . و آل قراس و مابد نام دو کوه باشد در زمین بنی هذیل .