قربان شدن . [ ق ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) قربانی . به گرد سر کسی گردیدن . به گرد فلان کس رفتن . || بلاچین شدن . بلاگردان شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ). قربان گردیدن
: بر گرد فسون سازی نیرنگ تو گردم
قربان سر آشتی و جنگ تو گردم .
ملک قمی (از مجموعه ٔ مترادفات ).