قرشی
نویسه گردانی:
QRŠY
قرشی . [ ] (اِخ ) شاعری است . درمجالس النفایس آورد که : در سمرقند میبود، و در بازار دکان صحافی داشته و جمیع ظرفاء در دکان او جمع میگشته اند، او از این جمعیت پریشان میگشته زیرا که مانعمشتری میشده اند، و مولانا در شکایت این مطلع گفته :
نیست آیین محبت کردن از یاری گله
ورنه زآن بدعهد میکردیم بسیاری گله .
خطائی تخلص اوست و قبرش در سمرقند است . (مجالس النفایس چ بانک ملی ص 220).
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن طاهربن معوضةبن تاج الدین قرشی اموی . مکنی به ابوالحسن وملقب به الملک المجاهد. یکی از مؤسسان دو...
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم بن محمدبن محمدبن علی بن عبدالکریم قرشی زبیدی بصری . ملقب به زین العابدین . رجوع به علی...
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمران قرشی مخزومی شیعی میمونی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی میمونی شود.
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن حرث بن رحضةبن عامربن رواحةبن حجربن معیص بن عامربن لؤی قرشی عامری . رجوع به علی عامری...
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن عمربن ابراهیم قرشی صوفی شاذلی . رجوع به علی شاذلی (ابن عمربن ...) شود.
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن عمر قرشی شاذلی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی شاذلی (ابن عمر...) شود.
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن زبیر قرشی کوفی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن زبیر. محدث بود (254 - 348 هَ . ق .).احمدبن ...
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن علی قرشی بسطی اندلسی مالکی . مشهور به قلصادی و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحس...
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن وفا قرشی انصاری سکندری الاصل شاذلی مالکی . مشهوربه ابن وفا و مکنی به ابوالحسن . مفس...
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن میمون بن ابی بکربن علی بن میمون بن ابی بکربن یوسف بن اسماعیل بن ابی بکر هاشمی قرشی مغربی غماری ف...