قرق
نویسه گردانی:
QRQ
قرق .[ ق َ رَ ] (ع ص ) جای هموار. و از این معنی است : قاع قرق . رجوع به قَرِق شود. || (مص ) در زمین هموار رفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || در بیابان سیر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۳ ثانیه
غرق چشمه ٔ سیماب . [ غ َ ق ِ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از مغرور و فریفته شدن به دنیا و روزگار باشد. (برهان قاطع) ...