اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قرق

نویسه گردانی: QRQ
قرق . [ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ملک بخش مرکزی شهرستان گرگان واقع در 24000 گزی گرگان کنار راه شوسه ٔ گرگان به گنبد. موقع جغرافیایی آن دشت ، هوای آن معتدل و مرطوب مالاریائی است و 150 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آن برنج ، غلات ، توتون ، سیگار، صیفی ، به خصوص هندوانه است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
قرق .[ ق َ رَ ] (ع ص ) جای هموار. و از این معنی است : قاع قرق . رجوع به قَرِق شود. || (مص ) در زمین هموار رفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموا...
قرق . [ ق َ رِ ] (ع ص ) جای هموار. قَرَق .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قَرَق شود.
قرق . [ ق ِ ] (ع اِ)اصل ردی و هیچکاره . (منتهی الارب ). اصل ردی . (اقرب الموارد). || خوی و عادت مردم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ...
قرق . [ ق َ ] (ع اِ) آواز ماکیان . (منتهی الارب ). آواز مرغ گاهی که روی تخم خفته باشد. (اقرب الموارد).
قرق . [ ق ُ رُ ] (ترکی ،اِ) ممانعت . (غیاث ) (ناظم الاطباء). تعرض . مزاحمت و بازداشت . (ناظم الاطباء). آنندراج آن را به ضم اول و فتح ثانی ضب...
قرق . [ ق ُ رَ ] (ترکی ، اِ) قُرُق . رجوع به قُرُق شود.
قرق . [ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان هرازپی بخش مرکزی شهرستان آمل که در 2000 گزی شمال باختر آمل و1000 گزی شوسه ٔ آمل به محمودآباد واقع ا...
قرق . [ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد واقع در 5 هزارگزی شمال باختری دورود و 3 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ برو...
قرق . [ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالان چولان شهرستان بروجرد واقع در 22 هزارگزی باختر بروجرد و یکهزارگزی خاور راه شوسه ٔ بروجرد. موقع ...
قرق . [ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهدواقع در 80 هزارگزی شمال باختری مشهد و 8 هزارگزی شمال باختری مشهد ب...
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.