قرور
نویسه گردانی:
QRWR
قرور. [ ق َ ] (ع ص ) آب خنک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین این است:
فنودمت fanudmet (فنود: غرور از پارسی دری + مت: کذب واژه ای پهلوی)
غرور به حالت احساسی گفته میشود که در آن شخص برای خود ارزش بسیار زیادی قائل است و در مقابل تواضع و نیستی بکار میرود. فکر اینکه شخص از همه کس و همه ...
غرور کردن . [ غ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غرور و تکبر نمودن . غرور داشتن : دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من تا نکند گل غرور رنگ من و بوی من .سعدی ...
جام غرور. [ م ِ غ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب غرور. هوای نفس . غرور جوانی : کسی ز جام غرور زمانه مست مباد. اوحدی .رجوع به غ...
غرور دادن . [ غ ُ دَ] (مص مرکب ) فریفتن . گول زدن . اغواء : کاراین قوم دیگر است و سلطان را غرور میدهد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 548). و از دیگ...
غرور داشتن . [غ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نخوت داشتن . متکبر و خودبین و خودپرست بودن . مغرور بودن . (ناظم الاطباء) : زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه رند...
غرور جوانی . [ غ ُ رو رِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غروری که جوانان دارند. کبر و نخوت و خودپرستی جوانان ۞ . رجوع به غرور شود. || بره ...
غرور خریدن . [ غ ُ خ َ دَ ] (مص مرکب ) متکبرانه رفتار کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به غرور شود.
غرور خوردن . [ غ ُ خوَرْ / خُرْ / خَرْ دَ ] (مص مرکب ) فریب خوردن . گول خوردن . فریفته شدن . غره شدن : سنجر اگر خورد ز نوبت غرورنوبت او بانگ ...
سرای غرور. [ س َ ی ِ غ ُ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا : ای کهن گشته در سرای غرورخورده بسیار سالیان و شهور. ناصرخسرو.قصر تو زین سخ...