اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قسب

نویسه گردانی: QSB
قسب . ۞ [ ق َ ] (ع ص ، اِ) سلب شدید. (اقرب الموارد). سخت در مقابل سست . (برهان ) (منتهی الارب ). || زشت از هر چیزی . (منتهی الارب ). || خرمای خشک که در دهان ریزه گردد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). نوعی از خرمای خشک باشد که اهل نجد آن را برشوم خوانند. گویند قابض است و شکم ببندد. (برهان ). تمر نخل خشک شده و نیمرس آن ،و اهل مغرب آن را مقلقل و اهل نجد عرع و برشوم و به فارسی خرمای سنگ شکن و به شیرازی قسبک نامند و اقسامی دارد، آنچه را بعد از جوش دادن در آب شکافته و پارچه ٔ غیرمتساوی نموده و خشک کرده باشند شکم دریده نامند و آنچه سر آن را بلبل خورده و در درخت مانده خشک شده باشد بلبل خورده گویند و این شیرین تر میباشد، و بهترین همه بزرگ فربه هسته کوچک آن است که خشک باشد. طبیعت آن گرم و خشک و افعال و خواص آن مقوی معده و ناشف رطوبات و مستحکم کننده ٔ الیاف آن و حابس طبع و نفاخ و بطی ءالهضم و مرخّی معده و گاه اسهال می آورد و مصلح آن مغز گردکان بریان کرده ، و گفته اند قسب قاطع اسهال بلغمی و مسکن عطش حادث از بلغم مالح است و بهتر آن است که خشک اندک مایل به سبزی آن را مقدار کمی بالای طعام سرد و تر بخورند خصوصاً صاحبان ضعف معده . (مخزن الادویه ). و رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن شود. || (مص ) روان شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). شریدن آب . (زوزنی ). قسب الماء قسباً؛ روان شد. || غروب شدن گرفتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ):قسب الشمس ؛ سرعت و اخذت فی الغیب . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
امل قصب سنگور. [ ] (اِخ ) دهی است از شهرستان آبادان با طول جغرافیایی 48 درجه و 13 دقیقه ، و عرض جغرافیایی 30 درجه و 5 دقیقه . (از فرهنگ ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.