قسر
نویسه گردانی:
QSR
قسر. [ ق َ ] (ع مص ) به ستم بر کاری داشتن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). به قهر و کراهت به کاری واداشتن . گویند:قسره علی امر؛ اکرهه علیه . (از اقرب الموارد): قسر دایم بر طبیعت محال است . || (اِمص ) ستم .
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
غثر. [ غ َ ث َ ] (ع اِ) پرزه ٔ جامه و ریشه ٔ آن . (آنندراج ): اغثار ثوبک اغثیراراً؛ کثرغَثره ُ (محرکة)؛ ای زِئبره و صوفه . (تاج العروس ).
غثر. [ غ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اغثر. (منتهی الارب ). رجوع به اغثر شود.
قصر چم . [ ق َ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شهرستان شهرضا واقع در 15500 گزی جنوب باختری شهرضا و 12 هزارگزی جنوب باختری شوسه ٔ ...
قصر دول . [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاگریوه ٔ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع در 20 هزارگزی جنوب خاوری ملاوی و 18 هزارگزی خاور شوس...
قصر زرد. [ ق َرِ زَ ] (اِخ ) کوشک زرد. نام قریه ای از بلوک سرحد چهاردانگه از بلوکات سردسیر فارس . (یادداشت مؤلف ).
قصر عسل . [ ق َ رِ ع ِ ] (اِخ ) قصری است به بصره . (معجم البلدان ).
قصر علی . [ ق َ رِ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جره ٔ بخش مرکزی شهرستان کازرون واقع در 62 هزارگزی جنوب خاور کازرون و شمال رودخانه ٔ جره . موقع...
قصر قجر. [ ق َ رِ ق َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کسبایر بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد در 24 هزارگزی شمال باختری بجنورد و 10 هزارگزی شمال شوس...
قصر انس . [ ق َ رِ اَ ن َ ] (اِخ ) در بصره است . این قصر به انس بن مالک خادم رسول خدا (ص ) منسوب است . (معجم البلدان ).
قصر اوس . [ ق َ رِ اَ ] (اِخ ) در بصره است ، و به اوس بن ثعلبةبن زفر که در زمان امویان حاکم خراسان بود منسوب است . (معجم البلدان ).