اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قسر

نویسه گردانی: QSR
قسر. [ ق ِ س ِ ] (ص ) بی حاصل . نازا. عقیم . عاقر. سترون .
- قسر دررفتن حیوان ؛ بار نگرفتن و نزادن و حمل برنداشتن آن هنگام جفت گیری .
- || و در کنایه به معنی هر کاری است که به نتیجه نرسد.
- قسرکُس ؛ ناسزائی است که بزنان گویند یعنی زنی که فرزند نتواند آوردن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
قصر قیروان . [ ق َ رِ ق َ رَ ] (اِخ ) شهر بزرگی بوده است برابر قیروان ، و تا آنجا چهار میل فاصله داشته است . این شهر را ابراهیم بن اغلب به س...
قصر مصمودة. [ق َ رِ م َ دَ ] (اِخ ) در مغرب است . (معجم البلدان ).
قصر اسپهبد. [ ق َ رِ اِ پ َ ب ُ ] (اِخ ) نام قصری است مشهور در حدود ساری . یزیدبن مهلب که در عهد سلیمان بن عبدالملک (96-99 هَ . ق .) برای تسخی...
قصر اصفهان . [ ق َ اِ ف َ ] (اِخ ) بدان باب القصر نیز گویند.حسین بن معمر قصری بدان منسوب است . (معجم البلدان ).
قصر افریقا. [ ق َ رُ اِ ] (اِخ ) شهری است جامع دارای مزارع و چراگاههای فراوان . (معجم البلدان ).
قصر هندوان . [ ق َ رِ هَِ دُ] (اِخ ) قصر عارفان است . رجوع به قصر عارفان شود.
قصر ام حبیب . [ ق َ رِ اُم ْ م ِ ح َ ] (اِخ ) از محال ّ جانب شرقی بغداد و مشرف بر خیابان و میدان است . این محل را هارون به عبادبن خصیب واگذ...
قصر ام حکیم . [ ق َ رِ اُم ْ م ِ ح َ ] (اِخ ) در سرزمین دمشق در مرج الصفر واقع است ، و به ام حکیم دختریحیی یا دختر یوسف بن یحیی بن حکم بن عاص ...
ذهاب و قصر. [ ] (اِخ ) بلوکی از کرمانشاهان که حد شمالی آن کردستان و شرقی کرند و جنوبی لرستان و غربی عراق است . آب و هوای آن گرم و کم ...
قصر بنی خلف . [ ق َرِ ب َ خ َ ل َ ] (اِخ ) در بصره است ، و به خلف آل طلحه الطلحات بن عبداﷲبن خلف منسوب است . (معجم البلدان ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۰ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.