اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قسمت

نویسه گردانی: QSMT
قسمت . [ ق ِ م َ ] (ع اِ) قسمة. بهره و بخشش چیزی ، و با لفظ خوردن و کردن و نهادن و افتادن مستعمل است . (آنندراج ). رجوع به قِسمة شود :
برفت آن زمین را دو قسمت نهاد
به هر یک پسر زآن نصیبی بداد.

سعدی (از آنندراج ).


قسمت خود میخورند منعم و درویش
روزی خود میبرند پشّه و عنقا.

سعدی .


گر عشق نهد قسمت من خواری و آفت
خواری به حمیت بکشم نی به لطافت .

عرفی (از آنندراج ).


یک زخم رسا قسمت صد سینه نیفتاد
از بس به شهادتگهش امروزغلو بود.

واله هروی (از آنندراج ).


عشق چون قسمت اسباب معیشت میکرد
لاله داغی ز میان برد که داغم دارد.

محمدخان قدسی (از آنندراج ).


آب و رنگ چهره ٔ او را اگر قسمت کنند
بی سخن گلگونه ٔ چندین گلستان میشود.

صائب .


هرکه در دنیای فانی زادِ عقبی جمع کرد
قسمت امروز خورد و دل ز فردا جمع کرد.

صائب (از آنندراج ).


- امثال :
قسمت هیچکس را هیچکس نتواند خورد .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
نصیب و قسمت . [ ن َ ب ُ ق ِ م َ ] (ترکیب عطفی ) بهره و روزی . رجوع به نصیب شود.
قابلیت قسمت . [ ب ِ لی ی َ ت ِ ق ِم َ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) قابل انقسام بودن . قابلیت تقسیم . قابلیت تجزیه (اصطلاح ریاضی و فلسفه ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.