گفتگو درباره واژه گزارش تخلف قصر نویسه گردانی: QṢR قصر. [ ق َ ص ِ ] (اِخ ) ۞ [ اقلیم ] ایالتی از اسپانیا، و در آن است قصر منسوب به ابودانس و در آن است یابره و بطلیوس و شریشه و مارده و قنطرةالسیف و قوریه . (الحلل السندسیه ج 1 ص 78، 88، 308، 356، 425). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی غسر غسر. [ غ َ ] (ع مص ) برجستن گشن بی خواهش ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ): غسر الفحل الناقة؛ ضربها علی غیر ضبعة. (قطر المحیط). || سخت گرفتن ... غسر غسر. [ غ َ س َ ] (ع اِ)آنچه باد در پارگین اندازد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی که باد در غدیر اندازد. (از اقرب الموارد). غسر غسر. [ غ َ س ِ ] (ع ص )کار درهم آمیخته و مشتبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قسر در رفتن گریختن گاو یا گوسفند ماده از زیر گاو یا گوسفند نر در طول یک دورهی پرواربندی. در محاوره در زمان "گریختن از یک مهلکه" به کار می رود. نگاه کنید به قسر تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود