قصر
نویسه گردانی:
QṢR
قصر. [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عزیزآباد بخش فهرج شهرستان بم در 17000 گزی جنوب باختری فهرج و 1000 گزی راه فرعی بم به برج اکرم . در جلگه واقع و گرمسیر مالاریائی است . سکنه ٔ آن 248 تن است . آب آن از قنات ومحصول آن غلات ، حنا، خرما، پنبه . شغل اهالی زراعت است . راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
غسر. [ غ َ ] (ع مص ) برجستن گشن بی خواهش ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ): غسر الفحل الناقة؛ ضربها علی غیر ضبعة. (قطر المحیط). || سخت گرفتن ...
غسر. [ غ َ س َ ] (ع اِ)آنچه باد در پارگین اندازد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی که باد در غدیر اندازد. (از اقرب الموارد).
غسر. [ غ َ س ِ ] (ع ص )کار درهم آمیخته و مشتبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
گریختن گاو یا گوسفند ماده از زیر گاو یا گوسفند نر در طول یک دورهی پرواربندی. در محاوره در زمان "گریختن از یک مهلکه" به کار می رود.
نگاه کنید به قسر