اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قصور

نویسه گردانی: QṢWR
قصور. [ ق ُ ] (ع مص ) بازایستادن و فروماندن و عاجز گردیدن . گویند: قصر عن الامر قصوراً؛ انتهی و کف عنه مع العجز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کوتاه بودن .کوتاه آمدن ، و این در مقابل تقصیر است :
حاش ﷲ اگر امسال ز حج وامانم
نه قصور من و تقصیر تو حاشا شنوند.

خاقانی .


حور خطا گفتم اگر خواندمت
عفو کن از بنده قصور ای صنم .

سعدی .


قصر السهم عن الهدف ؛ لم یبلغه . (اقرب الموارد). || آرمیدن . فرونشستن . گویند: قصر عنی الوجع قصوراً؛ سکن . || نمو کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قصر الطعام ؛ نمی . (اقرب الموارد). || گران گردیدن . کم شدن . || ارزان شدن . از اضداد است . (از اقرب الموارد) (ازمنتهی الارب ). || تنگ کردن : قصر قید البعیر؛ ضیقه . (اقرب الموارد). || (اِ) ج ِ قصر.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) :
چند رفتند از این قصور بلند
در هنر برتر از تو سوی قبور.

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
قصور. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه در 6000 گزی شمال ارومیه و 2000 گزی خاور شوسه ٔ ارومیه به سلماس . موقع...
کوتاهی کردن و کم کاری در امری
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: کوتاهی، کم کاری، فروگذاری (دری) فرغش farqoŝ (پارتی: fraqoŝ)***فانکو آدینات 09163657861
بی قصور. [ ق ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + قصور) بی جرم . بی گناه . (آنندراج ). || بدون کوتاهی . || بی عیب ونقصان . کاملانه . (ناظم الاطباء). رجوع...
قسور. [ ق َس ْ وَ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). قسورة. رجوع به قسورة شود. || ج ِ قسورة. || واحد قسورة. (اقرب المو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.