اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قصة

نویسه گردانی: QṢ
قصة. [ ق ُص ْ ص َ ] (ع اِ) موی پیشانی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، قُصَص ، قِصاص . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
غصه دار. [ غ ُص ْ ص َ / ص ِ ] (نف مرکب )مغموم و مهموم ، و دم فروبسته از اندوه و خشم و قهر. (ناظم الاطباء). غمناک . اندوهگین . رجوع به غصه شود...
غصه کاه . [ غ ُص ْ ص َ / ص ِ ] (نف مرکب ) کم کننده ٔ غم . آنچه اندوه را کم کند : گرچه غم سوز و غصه کاه است او ۞ زو مخور کآب زیر کاه است او....
غصه مند. [ غ ُص ْ ص َ / ص ِ م َ ] (ص مرکب ) غمگین . اندوهگین .
غصه ناک . [ غ ُص ْ ص َ / ص ِ ] (ص مرکب ) غمناک و پرملال . (ناظم الاطباء). || خشمناک . (ناظم الاطباء). رجوع به غصه شود.
غصه پرور. [ غ ُص ْ ص َ /ص ِ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) غم پرور. پرغصه : سنگ در آبگینه خانه ٔ چرخ این دل غصه پرور اندازد.خاقانی .
غصه گسار. [ غ ُص ْ ص َ / ص ِ گ ُ ] (نف مرکب ) غمخوار و غمگین : به یأس گوشه نشین و به صبر غصه گسار.کمال اسماعیل (از آنندراج ).
غصه خوری . [ غ ُص ْ ص َ / ص ِ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) غمخواری .- غصه خوری کسی را کردن ؛ غم او را خوردن . تحسر.
قصه کوتاه . [ ق ِص ْ ص َ/ ص ِ ] (شبه جمله ) قصه کوته . القصه . (آنندراج ). معالقصه . الحاصل . (آنندراج ). خلاصه . مخلص . مخلص کلام . باری .سخن مخت...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
غم و غصه . [ غ َ م ُ غ ُص ْ ص َ / ص ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اندوه و ملالت . حزن . رجوع به غم و به غصه شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
حمیداله مصدق
۱۳۹۷/۰۷/۲۶
0
0

قصه برداشتن و قصه نمودن به معنای شکایت کردن وبیان خواسته.ازانجا که درگذشته افراد درمسیرشاهان وحاکمان میرفتند وشکایت خودرا باالای چوب میکردند تا شاه متوجه انها شود.این ترکیب رایج شد.هم قصه ی نانموده دانی...یعنی خداوندا توازشکایتو خواسته ای که هنوز نشان
داده نشده وبیان نشده اگاهی.

حمیداله مصدق
۱۳۹۷/۰۷/۲۶
0
0

قصه برداشتن به معنای شکایت کردن .قصه نمودن نیز هنین معنارادارد.چون درگذشته برای جلب توجه بزرگان افراد معترض درمسیر انها خواسته ی خودرا می نوشتند وانرابالای چوبی میبردند تا شاه یاحاکم متوجه درخواست انها شود به این کارقصه برداشتن وقصه نمودن(نشان دادن)میگفتند..


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.