اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قضب

نویسه گردانی: QḌB
قضب . [ ق َ ] (ع اِ) هر درخت دراز گسترده شاخ . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || هر شاخ که برای تیر و کمان بریده باشند.(منتهی الارب ). ما قطعت من الاغصان للسهام و القسی . (اقرب الموارد). || درختی است که بدان کمان سازند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || اسپست تر. (منتهی الارب ). اسفست ای الرطب . قت . (اقرب الموارد). || ج ِ قَضْبة، به معنی گیاه که تر و تازه خورده شود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
قضب . [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قاضب . (منتهی الارب ). رجوع به قاضب شود.
قضب . [ ق َ ] (ع مص ) بریدن . || به تازیانه زدن . || سوار شدن ناقه راپیش از رام شدن آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
«یونجه»، گیاهی است غریب که امروزه در اذهان عمومی تنها به درد علوفه دام می‌خورد، در حالیکه در گذشته استفاده‌های فراوان از این گیاه پرفایده می‌شده است. ...
قضب. (ا. ع.). در ساحل جنوب عربستان برسیم را که واژه ای در اصل قبطی است قضب گویند. یونجه متداول در فارسی وام واژه ای است ترکی برای اسپست و اسپست باغ...
غضب . [ غ َ ض َ ] (ع مص ) خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ): غضب علیه و له غض...
غضب . [ غ َ ] (ع اِ) گاو نر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ثور. (اقرب الموارد). || شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسد. (اقرب الموارد). || ...
غضب . [ غ َ ض ِ ] (ع ص ) خشمناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
غضب . [ غ ُ ض ُب ب ] (ع ص ) سخت خشم . زودخشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خشمناک . (از اقرب الموارد).
غضب . [ غ َ ] (اِخ ) ابن جشم بن خزرج بن حارثةبن ثعلبةبن عمروبن عامربن رافعبن ملک بن عجلان بن عمروبن عامربن رزیق . وی جد قبیله ای از انصا...
غضب . [ غ َ ] (اِخ ) ابن کعب بن حارث بن بهیةبن سلیم . وی جد قبیله ٔ سلیم بود. رجوع به انساب سمعانی ورق 409ب رجوع به غَضبی شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.