قضب
نویسه گردانی:
QḌB
قضب . [ ق َ ] (ع اِ) هر درخت دراز گسترده شاخ . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || هر شاخ که برای تیر و کمان بریده باشند.(منتهی الارب ). ما قطعت من الاغصان للسهام و القسی . (اقرب الموارد). || درختی است که بدان کمان سازند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || اسپست تر. (منتهی الارب ). اسفست ای الرطب . قت . (اقرب الموارد). || ج ِ قَضْبة، به معنی گیاه که تر و تازه خورده شود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اتقوا من غضب الحلیم . [ اِت ْ ت َ قو م ِ غ َ ض َ بِل ْ ح َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ امری ) از خشم بردباران پرهیز کنید : بر آن منگر که دریا رام باشدب...