اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قضة

نویسه گردانی: QḌ
قضة. [ ق ِض ْ ض َ ] ۞ (اِخ ) موضعی است که در آنجا میان بکر و تغلب جنگ واقع شد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). موضعی است معروف که در آن وقعه ای میان بکر و تغلب اتفاق افتاد و یوم قضه خوانده شده . (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
قزة. [ ق ِزْ / ق ُزْ / ق َزْ زَ ] (ع ص ) مؤنث قز. زن نیک پاک از آلایش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قزه . [ ق َ زَ / زِ ] (اِ) جامه ٔ تنگ خطداری که فقراء میپوشند. (ناظم الاطباء).
قزه: بخشی از کشتی، قسمت بالای دکل.؟؟؟
غزة. [ غ َزْ زَ ] (ع اِ) مرّت . (اقرب الموارد). کرّت . بار. نوبت . تارة.
غزة. [ غ َزْ زَ ] (اِخ ) ۞ شهری است به فلسطین ،و امام شافعی رحمةاﷲ علیه در آن متولد شد و هاشم بن عبدمناف جد نبی (ص ) در شهر مزبور درگذشت ، ...
غزة. [ غ َزْ زَ ] (اِخ ) شهری است به افریقیه . (منتهی الارب ). شهری در افریقیه است که ازقیروان سه روز فاصله دارد، و قافله هایی که الجزائر...
غزة. [ غ َزْ زَ ] (اِخ ) منزلی است مر بنی حطامة را. (منتهی الارب ).
غزة. [ غ َزْ زَ ] (اِخ ) ریگ توده ای است به بلاد بنی سعد. (منتهی الارب ). ریگ توده ای در بلاد بنی سعدبن زید مناةبن تمیم است و در آن آبگیرهای...
قزح . [ ق ُ زَ ] (ع اِ) ج ِ قُزْحة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).- قوس قزح ؛ قوس سحاب و قوس غمام است . (اقرب الموارد). آدینده ، یعنی آنچه ...
قزح . [ ق َ ] (ع اِ) کمیز سگ . (منتهی الارب ). بول کلب . (اقرب الموارد). شاش سگ . (برهان ). || (مص ) توابل ریختن در دیگ . || کمیز انداختن . |...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.