قطران
نویسه گردانی:
QṬRʼN
قطران . [ ق َ طِ ] (ع اِ) رجوع به قَطران شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
قطران . [ ق َ ] (ع مص ) چکیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). چکیدن آب . (آنندراج ). رجوع به قَطْر و قُطور شود. || چکانیدن . (آنندراج ).
قطران . [ ق َ ] (ع اِ) شیره ٔ درخت ابهل و شیره ٔ ارز و مانند آن . (منتهی الارب ). قَطْران و قِطْران و قَطِران ، روغنی سیال است که از درخت ا...
قطران . [ ق ِ ] (ع اِ) رجوع به قَطران شود.
قطران . [ ق َ ] (اِخ ) (بنوقط...) از بطون هواره و از قبایل بربرند. (صبح الاعشی ج 1 ص 363).
قطران . [ ق َ ] (اِخ ) (حکیم ...)از شعرای قصیده سرای معروف قرن پنجم هجری است . هدایت وفات او را به سال 465 هَ . ق . ثبت نموده و شواهد تاریخ...
جامه ٔ قطران . [ م َ / م ِ ی ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جامه ٔ سیاهی را گویند که در عاشورا و تعزیتها پوشند. (برهان ) (بهار عجم ) (آنندراج ). ...