اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قلاء

نویسه گردانی: QLAʼ
قلاء. [ ق َل ْ لا ] (اِخ ) احمدبن محمدبن علی بن ریاح . از راویان است . قلاء، لقب رجالی اوست . (ریحانةالادب ج 3 ص 316).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
قلاء. [ ق َ ] (اِ) غفاین . دروقینون (در تذکره آمده است : دروفیقون )، و آن نباتی است شبیه درخت زیتون دارای شاخه هایی که طول هر یک کمتر از ...
قلاء. [ ق َ ] (ع مص ) دشمن داشتن . سخت ناپسندیدن سپس گذاشتن . (منتهی الارب ): قلا فلاناً... قلأاً؛ ابغضه و کرهه غایة الکراهة فترکه . (اقرب ا...
قلاء. [ ق َل ْ لا ] (ع ص ) قلیه پز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || تابه ٔ قلیه ساز. (منتهی الارب ). سازنده ٔ تابه ٔ قلیه پزی . (ناظم الاطباء)...
قلاء. [ ق َل ْ لا ] (اِخ ) ابراهیم بن حجاج . از محدثان است . (از انساب سمعانی ).
قلاء. [ ق َل ْ لا ] (اِخ ) سویدبن سعید. از راویان است . (ریحانة الادب ج 3 ص 316).
قلاء. [ ق َل ْ لا ] (اِخ ) علی بن محمد. از راویان است . (ریحانة الادب ج 3 ص 316).
قلاء. [ ق َل ْ لا ] (اِخ ) عمربن رباح . از راویان است . (ریحانة الادب ج 3 ص 316).
قلاء. [ ق َل ْ لا ] (اِخ ) محمدبن دراج . از راویان است . (ریحانة الادب ج 3 ص 316).
قلاء ثقفی . [ ق َل ْ لا ءِ ث َ ق َ ] (اِخ ) علأبن رزین . از راویان است . (ریحانة الادب ج 3 ص 316).
غلاء. [ غ َ ] (ع مص ) گران شدن نرخ . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (مصادر زوزنی ). گرانی نرخ . (مهذب الاسماء). قحط و گران شدن نرخ غله و هرچیز....
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.