قلاح
نویسه گردانی:
QLAḤ
قلاح . [ ق ُ ] (ع اِ)زردی دندان . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سبزی میان دندانهای شتر. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه
گمی قلعه . [ گ ُ ق َ ع َ / ع ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان که در 50000گزی شمال باختر کبودرآهنگ و 9000گزی...
ملک قلعه . [ م َ ل ِ ق َ ع ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قمرود است که در بخش مرکزی شهرستان قم واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
قلعه طبس. قلعه قهستان در جنوب خراسان که رهبری آن را حسین قائنی، یار وفادار حسن صبّاح، بر عهده داشته است. این قلعه بر بلندی کوهی قرار داشته با شیبی بسی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قله ای است در کوههای چهل تن خراسان رضوی ( شمال دشت ازغند ) ، که گفته میشود از قلاع اسماعیلیه بوده . البته آثاری نیز بر فراز آن مشهود است .
قلعه ٔ ایج . [ ق َ ع َ ی ِ ] (اِخ )این قلعه در بالای کوه کوچکی است در نزدیک ایک اصطهبانات . به سال 470 نظام الدین محمود شبانکاره از کوههای...
قلعه ٔ تل . [ ق َ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) این قلعه از بنای محمدتقی خان بختیاری از قوم چهارلنگ است که معاصرفتحعلیشاه بوده است . (جغرافیای غرب...
قلعه تپه . [ ق َ ع َ ت َپ ْ پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در 32500گزی مهاباد و 12500گزی خاور شوسه ٔ...
قلعه تپه . [ ق َ ع َ ت َپ ْ پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 10هزارگزی جنوب خاوری بجنورد و 4هزارگزی ...