قلعة
نویسه گردانی:
QLʽ
قلعة. [ ق َ ل َ ع َ ] (ع مص ) بر زین نتوان نشستن . || ثبات و استواری نگرفتن پای در کُشتی . || از کندی خاطر به سخن پی نبردن و نفهمیدن .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَلَع شود.
واژه های همانند
۸۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۲ ثانیه
قلعه در سنسکریت کله تره kalatra و به معنی پشتیبان دلنشین، بچه دان یا رحم مادر است؛ یعنی جایی است که از ساکنان خود همانند رحم مادر نگهداری می کند؛ کله ...
قلاءة. [ ق َ ءَ ] (ع اِ) جای تابه و پتیله ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کارخانه ٔ تابه سازی . (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد به تشد...
قلاح . [ ق ُ ] (ع اِ)زردی دندان . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سبزی میان دندانهای شتر. (از اقرب الموارد).
غلاة. [ غ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غالی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غالی شود : و بیان این مسئله ... که رد است بر ملاحده و بواطنه و ...
غلاة. [ غ ُ ] (اِخ ) فرقه ای از شیعه هستند. (اقرب الموارد). غلاة یا غالیه فرقه هایی هستند که مذهب غلو داشته باشند. در قرآن کریم ازغلو نهی شد...
قلعه تل . [ ق َ ع َ ت َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان قلعه تل بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز، واقع در 12هزارگزی شمال باغ مالک ، کنار راه اتو...
قلعه تل . [ ق َ ع َ ت َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جاوید بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون ، واقع در 12هزارگزی خاور فهلیان و 3هزارگزی ...
قلعه تک . [ ق َ ع َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیار بخش بروجن شهرستان شهرکرد، واقع در 53هزارگزی شمال باختر بروجن و 12هزارگزی راه شلمزار ...
قلعه تک . [ ق َ ع َ ت َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد. این ده در 55 هزارگزی شمال باختر اردل واقع است . سک...
قلعه تل . [ ق َ ع َ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز است . این دهستان بین دهستانهای ابوالعباس ، باغ ملک و ج...