قلعة
نویسه گردانی:
QLʽ
قلعة. [ ق َ ل َ ع َ ] (ع اِ) سنگ بزرگ از کوه برکنده بیرون جسته دشوارگذار صعب المرام ، یا سنگ سطبر ضَخم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، قِلاع ، قَلَع. (اقرب الموارد). || پاره ٔ بزرگ از ابر، یا کوهی است ، یا ابرپاره ٔ سطبر که کرانه ٔ آسمان را فراگیرد. ج ، قَلَع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || حصار استوار در کوه . (اقرب الموارد). حصار و پناه جای بر کوه . (منتهی الارب ). || (ص ) ناقه ٔ بزرگ اندام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه
قلعه گل . [ ق َ ع َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ، واقع در 11هزارگزی شمال خاوری قلعه گلاک مرکز ده...
قلعه نوا. [ ق َ ع َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 17 هزارگزی جنوب باختری دهدز، کنار راه مالرو راه ری به سروت . موق...
قلعه نر. [ ق َ ع َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 72هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 46هزارگزی شو...
قوش قلعه . [ قو ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرم خان بخش حومه ٔشهرستان بجنورد، سکنه ٔ آن 208 تن . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات و...
گمی قلعه . [ گ ُ ق َ ع َ / ع ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان که در 50000گزی شمال باختر کبودرآهنگ و 9000گزی...
ملک قلعه . [ م َ ل ِ ق َ ع ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قمرود است که در بخش مرکزی شهرستان قم واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
قلعه نوح . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 7هزارگزی جنوب باختری شوشتر و 5هزارگزی باختر راه ت...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قله ای است در کوههای چهل تن خراسان رضوی ( شمال دشت ازغند ) ، که گفته میشود از قلاع اسماعیلیه بوده . البته آثاری نیز بر فراز آن مشهود است .
قلعه طبس. قلعه قهستان در جنوب خراسان که رهبری آن را حسین قائنی، یار وفادار حسن صبّاح، بر عهده داشته است. این قلعه بر بلندی کوهی قرار داشته با شیبی بسی...