قلعة
نویسه گردانی:
QLʽ
قلعة. [ ق ُع َ ] (ع اِ) آنچه پیشکی در بیت المال درآید بی وزن . (منتهی الارب ). || مال عاریت : بئس المال القلعة. || (ص ) مال ناپایدار. || مرد سست که چون بر او حمله و بطش کنند، نپاید. || (اِ) آنچه از درخت برکنده شود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قُلَعة. || کوچ . (منتهی الارب ). ارتحال : الدنیا دار قلعة؛ ای ارتحال و انقلاع . نزلنا منزل قلعة؛ ای لانملکه (اقرب الموارد)؛ یعنی منزلم جای باش نیست یا ملک من نیست یا آنکه ندانم از این منزل گذرم کجا خواهد افتاد. و مجلس قلعة، مجلس که صاحبش را مرةبعداخری برخاستن ضرور افتد. (منتهی الارب ). به معنی اینکه نشیننده در آن برخیزد هرگاه گرامی تر از وی به مجلس آید. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۴ ثانیه
قلعه کرکر. [ ق َ ع َ ک ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد، واقع در 68هزارگزی شمال باختری مشهد و 5هزارگزی شمال ...
قلعه خوار. [ ق َ ع َ خوا / خا ] (اِخ ) قلعه و حصاری است در خوار نه سخت و هوایی معتدل دارد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج ص 157 و 123) (نزه...
قلعه خلیل . [ ق َ ع َ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 24هزارگزی خاور الیگودرز و 4هزارگزی شمال شوسه...
قلعه حسین . [ ق َ ع َ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد، واقع در 15هزارگزی شمال باختری مشهد کنار کشف رود....
قلعه حاجی . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) مزرعه ای است از دهستان زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
قلعه حمام . [ ق َ ع َ ح َم ْ ما ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش جنت آباد شهرستان مشهد، در جنوب باختری صالح آباد واقع است . موقع دهستان کوهست...
قلعه حمام . [ ق َ ع َ ح َم ْ ما ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 20هزارگزی جنوب خاوری تربت جام و سر...
قلعه حمود. [ ق َ ع َ ح َ ] (اِخ ) قلعه حیمد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). رجوع به قلعه ٔ حمید شود.
قلعه حمید. [ ق َ ع َ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جایزان بخش رامهرمز شهرستان اهواز، واقع در 53هزارگزی جنوب خاوری رام هرمز و 3هزارگزی خاور...
قلعه حمیص .[ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) در شام واقع است . (نخبة الدهر دمشقی ص 206). رجوع به قلعه ٔ نجمه و حمص و حمیص شود.