قلعه
نویسه گردانی:
QLʽH
قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) (دروازه ٔ قلعه ) نام یکی از ده دروازه ٔ تبریز. رجوع به نزهة القلوب ص 76 شود.
واژه های همانند
۸۶۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۰ ثانیه
قلعة. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) شهری است به هند. گویند که رصاص و شمشیرها بدان منسوب است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نام معدنی است که سرب ن...
قلعة. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) اقلیمی است به اندلس . مؤلف معجم البلدان گوید: من گمان میکنم که سرب قلعی بدان منسوب است زیرا آن را از اندلس ...
قلعة. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
قلعة.[ ق َ ع َ ] (اِخ ) کوهی است به شام . (معجم البلدان ).
قلعة. [ ق َ ل َ ع َ ] (اِخ ) (مرج ...) جائی است به بادیه و شمشیرهای قلعی بدان منسوب است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). موضعی است در بادیه...
قلاح . [ ق ُ ] (ع اِ)زردی دندان . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سبزی میان دندانهای شتر. (از اقرب الموارد).
قلاءة. [ ق َ ءَ ] (ع اِ) جای تابه و پتیله ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کارخانه ٔ تابه سازی . (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد به تشد...
غلاة. [ غ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غالی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غالی شود : و بیان این مسئله ... که رد است بر ملاحده و بواطنه و ...
غلاة. [ غ ُ ] (اِخ ) فرقه ای از شیعه هستند. (اقرب الموارد). غلاة یا غالیه فرقه هایی هستند که مذهب غلو داشته باشند. در قرآن کریم ازغلو نهی شد...
قلعة جعبر. [ ق َ ع َ ت ُ ج َ ب َ ] (اِخ ) بر کنار فرات و در برابر صفین است که در آن جنگ میان معاویه و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب اتفاق ا...