قم
نویسه گردانی:
QM
قم . [ ق َم م ] (ع مص ) روفتن خانه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || به لب خوردن علف . (منتهی الارب ). || خوردن آنچه بر زمین است . (اقرب الموارد). || خوردن آنچه بر سفره است . || خشک شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آبستن کردن گشن ناقه را. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
قم . [ ق ُ ] (اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است که بیشتر با کاشان از آن نام برده میشود. طول آن 50 درجه و 53 دقیقه و عرض آن 34 درجه و 38 د...
قم . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش و حومه ٔ شهرستان مشهد، در 97 هزارگزی شمال باختری مشهد و 5 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ مشهد به ...
قم: در اوستایی گهم ghom و به معنی ضلع و یا پهلوست؛ یعنی جایی که یک ضلع آن به کویر و ضلع دیگرش به کوهستان زاگرس و البرز است.***فانکو آدینات 09163657861
ابن قم . [ اِ ن ُ ق ُ ] (اِخ ) شاعری ادیب ، ورساله ٔ او که بصاحب سبا ابوحمیر نوشته مشهور است .
چشمه علی قم . [ چ َ م َ ع َ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «چشمه ای است بر سر کوهی زردرنگ در کنار رودخانه ٔ قم ، که قریه ای با ...
قم تپه . [ ق ُ ت َ پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوزیچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، واقع در 34500گزی شمال باختری قره آغاج و 4500گزی خاور...
قم تپه . [ ق ُ ت َ پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صوفیان بخش شبستر شهرستان تبریز، واقع در 8هزارگزی جنوب شبستر و 4هزارگزی شوسه ٔمرند به تبریز...
قم دره . [ ق ُ دَ رِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری بیجار و کنار رودخانه ٔ قزل اوزان . س...
قم کنت . [ ] (اِخ ) قریه ای است به خوارزم نزدیک قراداش و زنکج و مذکمینک . (یادداشت بخط مؤلف ).
قم لیجه . [ ق ُ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 11 هزارگزی جنوب باختری هرسین و30 هزارگزی کل کشوند. موقع جغرا...