قمر
نویسه گردانی:
QMR
قمر. [ ق ُ ] (اِخ ) موضعی است بر پشت بلاد زنگ و از آنجا آرند ورق قماری که برگ درختی است تندبوی و خوشمزه . (منتهی الارب ). جزیره ای است در میان دریای زنج که در این دریا جزیره ای بزرگتر از آن نیست . در این جزیره چند شهر است و بر هر یک شاهی حکومت میکند و هر یک با دیگری مخالفند. در سواحل این جزیره عنبر و برگ قماری که خوشبو است و آن را برگ تانبل خوانند و شمع یافت میشود. (از معجم البلدان ). (جبال ...) شمال این جبال در زیر خط استوا قرار دارد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 619). رجوع به قمار شود.
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
غمر اراکة. [ غ َ رِ اَ ک َ ] (اِخ ) نام جایی است . (از معجم البلدان ).
غمر ذی کندة. [ غ َ رِ ک ِ دَ ] (اِخ ) نام جایی است که از مکه دو روز فاصله دارد و پشت وجرة واقع است . (از تاج العروس ) (معجم البلدان ) ۞ . عمرب...
غمر بنی جذیمة. [ غ َ رِ ب َ ج ُ ذَ م َ ] (اِخ ) جایی است در شام . در این مکان تا تیماء دو منزل فاصله است از ناحیه ٔ شام . عدی بن الرقاع گوید :...