اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قنی

نویسه گردانی: QNY
قنی . [ ق ِ نا ] (اِخ ) شهری است به صعید. (منتهی الارب ). رجوع به معجم البلدان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
غنی . [ غ َ ] (اِخ ) ابن قطیب . صحابی است . (حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة ص 102).
غنی . [ غ َ ] (اِخ ) ابن یعصر (اعصر) بن غطفان . از قیس عیلان ، از عدنان . جدی جاهلی است و منسوب آن غنوی است . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 761). د...
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پربار، سرشار (دری) آدوگ ādug (پارتی، پهلوی و مانوی) دستن dastan (مانوی). دارا و دارنده به معنی غنی نیست؛ زیرا غن...
غنی با. [ غ َ نی ی ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) محمد خامس هشتمین از ملوک بنی نصر (755 - 760 هَ . ق .). زرکلی گوید: محمدبن یوسف ابی الحجاج بن...
غنی نقی . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) زیدفوری . یکی از دانشمندان بود. از حسین بن دلدار علی نقوی هندی دانش فراگرفت . اوراست : کتاب فی الفرق بین المعا...
غنی زاده . [ غ َ دَ ] (اِخ ) محمود غنی زاده ٔ سلماسی . در سلماس به سال 1296 هَ . ق . به دنیا آمد و به استانبول و پس از آن به برلین رفت و در...
غنی شدن . [ غ َ ش ُ دَ ](مص مرکب ) توانگر و بی نیاز شدن . رجوع به غنی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
غنی آباد. [ غ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران که در ده هزارگزی خاوری شهر ری واقع است . در دامنه ٔ کوه قرار دارد وهو...
غنی آباد. [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان دامغان که در 7هزارگزی جنوب دامغان واقع است و تا ایستگاه راه آهن 4هزا...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.